سلام

بهمن پارسال که من هجده سالم تموم شد به فکرم بود که برم آموزش رانندگی

خلاصه قرار شد با داداشم با هم بریم گواهینامه بگیریم!

منم صبر کردم که مدارس تموم بشه که بشه باهم باشیم(داداشم معلمه)

تا اینکه چند وقت پیش رفتیم خونه داداشم اینا،داداشم گفت من رفتم ثبت نام برای گواهینامه،اصن نمیدونم چرا،به چه علت ، یهو چی شد،یه استرسی به من وارد شد !:)))))))))

از دیروز رفتم سراغ ثبت نام!

اول رفتم مدرسه گواهی اشتغال به تحصیل و معافیت تحصیلی بگیرم که خودش ماجراها داشت!همه اومده بودند برای ثبت نام کلاس اول(دبیرستان)،دفتر مدرسه شلوغ بود نافرم!

من رفتم تو دفتر،خب شما فرض کنید کلی آدم اونجا صف گرفتند برای ثبت نام..به محض اینکه مدیر منو دید گفت :" به ! آقای سلیمیان/بفرمایید امرتون " :)))))))))))

منو بگو اصن از خجالت آب شدم!همه یهو برگشتند بهم نگاه کردند!اصن یه وضعی بود!خلاصه گفتم قضیه چیه،رفتم پیش معاون امور دفتری،[تو یه اتاق دیگه]

معرفی نامه را گرفتم و باید برمیگشتم پیش مدیر که مهر و امضا بزنه!وقتی اومدم داخل یکی از مادرهای دانش آموزان که انگار دانش آموزش را ثبت نام نمیکردند اومده به من میگه :"شما که خوب نفوذ دارید سفارش منو بکنید" :))))))))))))))))))

خلاصه مهر و امضا را گرفتیم و رفتیم سوی آموزشگاه ![البته امروز رفتیم سوی آموزشگاه:دی]

از اونجایی که همه فامیل ها و دوستان و آشنائیان در آموزشگاه مشغول به کارند خوشبختانه همه پارتی بودند برامون :))))))))

اصن اینقد کیف میده که همه آشنا باشند :دی

رفتیم کارای ثبت نام را انجام دادم؛تازه فهمیدم باید برگه ای که از مدرسه گرفتم را ببرم آموزش پرورش تایید کنه! :(

خلاصه با اینکه مثلاً داداشم فرهنگی بود و اینا از این طبقه به اون طبقه!

خدائیش خیلی مسخره بود!یه طبقه میرفتیم امضا میکرد،طبقه بعد مهر میزد،یه طبقه دیگه امضا میکرد!خو اینا را بذارید کنار هم :))))))))))

و دیگه تموم شد!

فردا هم ان شاء الله ساعت 4بعدازظهر باید برم برای معاینه چشم و گوش و حلق و بینی :))))))

+ چقد بد نوشتم !