گاه دل تنگ میشوم . دل تنگتر از همه ی دل تنگی ها ... گوشه ای مینشینم وحسرت ها را میشمارم

و صدای شکستها و خنده ها را. و وجدانم را محاکمه میکنم . من کدام قلب را شکسته ام؟

وکدام امید را نا امید کردم؟ کدام خواهش را نشنیدم و کدام احساس را ضایع کردم؟

و به کدام دلتنگی خندیدم که این چنین دل تنگم! و عذاب میکشم...!