وقتی یه عالمه حرف را ندونی به کی بگی

وقتی یه بغض میاد تو گلوت و فقط باید قورتش بدی

وقتی یه عالمه حرف را نمیتونی جایی جز دفتر خاطرات ثبت کنی

وقتی یه کامنت یه آقا رو یه جایی ببینی و هی رو اعصابت قدم بزنه

وقتی یه دوست صمیمی را بدونی که دیگه باید ازش دور باشی

وقتی ترم یک وضعیتت اینجور باشه

وقتی یه عالمه از خانواده و شهرت دور باشی

وقتی یه عالمه حرف بد پشت سرت باشه و نتونی از یه  جایی به بعد دیگه تحمل کنی..

وقتی فقط با فکرای محدود مورد قضاوت قرار میگیری

وقتی دلت به جایی قرص نباشه

وقتی که یهو دلتنگ میشی و فقط باید نگاه کنی last seen ...

وقتی که هیچ کس نباشه که حرفاتو بخواد بشنوه

وقتی اونی نباشه که بتونی حرفاتو بهش بگی

وقتی یکی را بخوای  و  نشه  و دیگه نشه ..

و وقتی دیگه کلاً از خیلی چیزا بریده بشی

دقیقاً میشه وضعیت همین الان من ..

ینی کمی بد تر از اینم میشه؟؟