دردی که انسان را به سکوت وا می دارد،
بسیار سنگین تر از دردی است که انسان را به فریاد وا می دارد…
و انسان ها فقط ب فریاد هم می رسند…
نه به سکوت هم…!
دردی که انسان را به سکوت وا می دارد،
بسیار سنگین تر از دردی است که انسان را به فریاد وا می دارد…
و انسان ها فقط ب فریاد هم می رسند…
نه به سکوت هم…!
با اینکه دانشگاه شیراز تا حالا روی بدی بهم نشون نداده
ولی صنعتی بیرجند که بودم به دلایلی خیلی بیشتر خوش میگذشت !!!
البته که خیلی طبیعیه :)
به زودی با مطالبی در خصوص کارآموزی در مجتمع فولاد مبارکه اصفهان حضور فعالی در عرصه وبلاگ نویسی خواهم داشت :))))
دورانی را در حال سپری هستم که میتونم بهش لقب " رو روال ترین حالت زندگی " بهش بدم !
همه چیز عادی و معمولی و ساده در حال گذره ..
از فضا وبلاگ نویسی هم به شدت فاصله گرفتم
زندگیم شده ریاضی مهندسی که ترم تابستون برداشتم و تمرینات بسی سخت
و تلگرام و اینستاگرام و بازی !
البته که یکی دو تا نیمچه سفر هم رفتیم به چادگون و قم و تهران و برج میلاد و استوری پشت استوری!!!:))
وبلاگم که فعلا فعالیت ندارم همینجور گذاشتم باشه تا یه روزی ببینیم چی میشه!؟
این پستم گذاشتم که همه بدونن زنده ام هنوز !!!
+ یه جوری دارم این پست مینویسم انگار مثلا 1k طرفدار دارم :))
سال نو مبارک
امسال باید سال بهتری برای من باشه
چون اگه نباشه خیلی بد میشه
پس با توکل به خدا سال بهتری برای خودم میسازم
عیدتون مبارک
آرزوی سلامتی برای همه
30/12/95
4ساعت پس از سال تحویل ..
قبلاترترها کلی حرف داشتم کلی پست میزاشتم کلی خوش میگذشت ( مخصوصا دوران بلاگفا)
قبلاترها حرف کم داشتم ولی خوب مینوشتم و خودمم از حرفام خوشم میومد و تنی چند از مخاطبان وب (اوایل بلاگ)
قبلا حرف نداشتم ! ینی چیز خاص قابل بیان نبود
الان حرف دارم ولی اصن دلم نمیاد بنویسم ! نمیدونم شاید چون از فضای بلاگ فاصله گرفتم
همون قبلا ها من خیلی مطالبمو ثبت میکردم که فقط اینده ها داشته باشم،اماا
اما الان با خودم میگم من که مخاطب خاص و عامی ندارم که بخوام حرفی بزنم
خودمونیش میشه قبلا واس دل خودم مینوشتم ، الان نیاز به توجه بقیه دارم !
میدونم باید بنویسم تا مخاطبم پیدا بشه اما !اما! اما! هر نوشته ای مخاطب نداره
کلاً یه چیزیم هست نمیدونم چمه :(
خدا خودش همه را شفا بده !
+ یکی از لذت های این دوران یخ زده ، بازی #کوییز_آف_کینگ
خوب و سرگرم کننده !
ای خدااااااا ، چیکار کنم خوب شم.. ؟؟
تو این مدت
خیلی وقتا اومدم نشستم پای سیستم
که یه پست بزارم
ولی همون لحظه که خواستم شروع کنم به تایپ کردن حسش پریده
ینی با خودم فکر میکنم ارزش پست گذاشتن نداره
از فوتبال گرفته تا تلویزیون و مختار و شوخی ها و دانشگاه و بی درسی و حوصله سر رفتن و فیلم دیدن و دل گرفتن و دلتنگی و مشکلات ..
این اتفاق دقیقا برای اینستاگرام هم افتاده
هزاربار خواستم یه چیزی پست کنم ولی یهو دلم نخواسته ..
نمیدونم چمه !؟
کل روزم خلاصه شده به تلگرام (گوشی)و Quiz Of King و خواب و خوراک !
کلاً دوران عجیبیه !
خدا همه را شفا بده
+این عکسم میخواستم بعد عمل، اولین پست اینستا و اینجا بزارم که موقع گذاشتنش حسش میپرید
چرا نمیشه با گوشی پست گذاشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پدرم دراومد و نشد که نشد
الان با یه زحمتی با لپ تاپ پست میذارم
الحمدلله حالم خوبه
+ خیلی حوصلم سرمیره :(