یه چند روز بود وقتی خونه ساکت میشد(مخصوصاً وقتی خودم تو خونه تنها بودم) صدای خش خش و خرت خرت میومد !
تا بالاخره دیشب..
حدود ساعت 11ونیم بود!
یه تله موش اوردیم،یه کم خیار زدیم تو جای مخصوص خودش و گذاشتیم تو اتاق!به امید اینکه حالا شاید تا صبح اگه موشی در کار بوده باشه به دام بیفته!
مامانم که اصن قبول نداشت موش تو خونه باشه :)) کلاً انکار میکرد!
بابام میگفت حالا شاید یه سوسکی،مارمولکی یه چیزی باشه :))
ولی من مطمئن بودم موشه!نه که 100% بدونم موش باشه ها!فقط میدونستم یه چیزی بیش از سوسک و مارمولکه!
حالا چرا؟
یه دکوری هست تو اتاق من!که توش کتاب و ایناس!
چندروزی میشد که وقتی من تو اتاقم پا کامپیوتر تنهام!از تو دکور صدای خش خش میومد!
تا اینکه بعد امتحان دین و زندگی!اومدم پای کامپیوتر دیدم صدا میاد!سَرَمو برگردونم سمت دکور!(سمت راست) دیدم یا ابالفضل!کتابا داره تکون میخوره :))
اصولاً از اونجایی که تنهایی کاری نمیشه از پِی برد تو این مواقع!
در اتاق را بستم و فِی الفور زدم بیرون از خونه :))
بعدش که اومدم خونه مامان بابام خونه بودن،یه نگا کردم بین کتابا چیزی نبود!
و بالاخره دیشب این موجود باحال (من از موش خوشم میاد:دی) افتاد به تله!
جالب بود شاید 10 دقیقه طول نکشید!به محض اینکه تله را گذاشتیم،شَتَرَق!
اینم عکسش که تو این شرایط حساس گرفتم:
(اون سایه دست خودمه:)) )
*ببخشید کیفیت عکس پایینه!