از آغاز آفرینش، نظام هستی براساس نظم و ترتیب ماه و سال بوده و این نظم را میتوان یک تقویم طبیعی برای کل هستی دانست و انسان هم تمام محاسبات و امور خود را براساس آنها تنظیم کرده است. «منظور از حرام نمودن چهار ماه حرام، این است که مردم در این ماهها از جنگیدن با یکدیگر دست بکشند و امنیت عمومی همهجا حکمفرما شود، تا به زندگی خود و فراهم آوردن وسایل آسایش و سعادت خویش برسند و به عبادت و طاعات خود بپردازند. این حرمت، از شرایعی است که ابراهیم(ع) تشریع کرده بود و عرب آن را حتی در دوران جاهلیت که از دین توحید بیرون بوده بت میپرستیدند، محترم میداشتند.»(1)
«تحریم جنگ در این چهار ماه یکی از طرق پایان دادن به جنگهای طویلالمده و وسیلهای بر دعوت به صلح و آرامش بود، زیرا هنگامیکه جنگجویان چهار ماه از سال اسلحه را به زمین بگذارند و صدای چکاچک شمشیرها یا صفیر گلولهها خاموش شود و مجالی برای تفکر و اندیشه به وجود آید، احتمال پایان یافتن جنگ بسیار زیاد است. همیشه، ادامه یک کار با شروع مجدد آن پس از خاموشی تفاوت دارد و دومی به مراتب مشکلتر است. فراموش نمیکنیم که در دوران جنگ بیستساله ویتنام چه اندازه زحمت میکشیدند تا یک آتشبس بیستوچهار ساعته در آغاز سال نو مسیحی یا مانند آن به وجود آورند، ولی اسلام برای پیروان خود در هر سال یک آتشبس چهارماهه اعلام میدارد و این خود، نشانه روح صلحطلبی اسلام است. ولی اگر دشمن بخواهد از این قانون سوءاستفاده کند و حریم ماههای حرام را بشکند اجازه مقابله به مثل به مسلمانان داده شده است.»(2)
در جاهلیت عرب، گاهی ماههای حرام را جابهجا میکردند و اختلافی در این زمینه به وجود میآمد و دلیل خود را، اینگونه توجیه میکردند که: «گاهی تحمل سه ماه حرام (ذیالقعده، ذیالحجه و محرم) پشت سرهم مشکل بوده و آن را به پندار خود مایه تضعیف روح جنگجویی و رکورد سربازان میشمردند. این احتمال نیز داده شده است که گاهی به خاطر افتادن ذیالحجه در تابستان، مسأله حج بر آنها دشوار میشد و میدانیم حج و مراسم آن برای جاهلیت عرب تنها مسأله عبادت نبود بلکه این مراسم بزرگ که از زمان ابراهیم(ع) به یاد مانده بود کنگره عظیمی محسوب میشد که مایه رونق تجارت و اقتصاد بود و فواید گوناگون از این اجتماع نصیب آنها میشد، لذا جای ماه ذیالحجهقدس سره به علت اینکه در فصل گرما قرار میگرفت[ را به میل خود تغییر داده.»(3)
قرآن این عمل جابهجایی ماهها را، زیادی در کفر دانسته و چنین آمده:
(جابهجا کردن و تأخیر ماههای حرام افزایش در کفر است، که به واسطه آن کافران گمراه میشوند، یکسال آن را حلول و سال دیگر آن را تحریم میکنند تا مطابق تعداد ماههایی که خداوند تحریم کرده شود و از این راه، آنچه را که خدا حرام کرده حلال بشمرند، اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمیکند.)(4)
حال، باتوجه به آیه 36 از سوره توبه که میفرماید:
(تعداد ماهها نزد خداوند در کتاب الهی از آن روز که آسمانها و زمین را آفریده، دوازده ماه است که از آن، چهار ماه حرام است.)، چنین برمیآید که: گردش ماهها و نظم و ترتیب آنها از آغاز خلقت، اصلی ثابت و لایتغیر بوده و اختلافاتی که در جاهلیت عرب وجود داشته به مرور زمان بخصوص در زمان اسلام از میان رفته است و حلول ماههای قمری بر مقیاس و دلایلی عقلی و علمی صورت گرفته و مسأله «نسی» و جابهجایی ماههای قمری و اختلافات بنیادین از میان رفت. درمورد النسی باید متذکر شوم صاحب «تفسیر المیزان» در جلد نهم صفحه 418 چنین ذکر میکند «که النسی به معنای تأخیر انداختن است، گاهی هم به آن ماهی که حرمتش تأخیر انداخته شده میگویند. نسی و عرب را در جاهلیت رسم چنین بود که، وقتی دلشان میخواست در یکی از چهار ماهحرام که جنگ در آنها حرام بوده جنگ کنند، موقتاً حرمت آن ماه را برداشته به ماهی دیگر میدادند و آن ماهی را که حرمتش را برداشتند نسییء مینامیدند»
امام سجاد (ع) فرمود : هیچ گامی نزد خداوند محبوب تر از این دو گام نیست . یکی گامی که با آن مومن یک صف در راه خدا تشکیل بدهد ( صف جماعت و جهاد و...)
و گام دیگر قدم برداشتن به سوی صله رحمی که قطع شده بود .