همونطور که تو پست قبل گفتم کل اتاق را بهم ریختم برای یافتن موش !

در این گیر و دار چیزهای خوبی پیدا شد!خاطراتم زنده شد!

من چند سال پیش(شاید دوم یا سوم راهنمایی) به یه موسسه ای میرفتم(فک کنم اسمش شهید بنایی بود) تو تابستون کلاس تابستونه داشت!البته این موسسه مختص خواهران بود ولی خب بخاطر آشنایی(خواهر/برادر) یکی از مسئولین این موسسه با دوست من باعث شده بود من و دوستم و دوستِ دوستم و دوستِ دوستِ دوستم (!!) و یکی دیگه(!) 5 تا پسری باشیم که تو اینجا کلاس میرفتیم!

واقعاً واقعاً خیلی خیلی کلاس های خوبی بود!

ما پنج تا هم فقط حق داشتیم تو کلاس های مشترک شرکت کنیم!

کلاس فتوشاپ و معرق را خوب یادمه!

مخصوصاً کلاس معرق کاری!

کلاس به این صورت بود که باید تعداد نفرات مضرب 4 باشه!چون باید هر 4 نفر دور یه میز بشینن!

ما کلاسمون 8 نفر بود!5تا پسر،سه تا دختر!

حالا یکی از ما پسرا باید میرفت در کنار دخترا (:)) )

بنا به این شد که خودمون توافق کنیم!و توافقات به اینصورت شد که من برم =))

. . .