دست نویس ..!

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «من» ثبت شده است

سه فاز

از اونجایی که امسال تصمیم گرفتم یُخته بهتر باشم در مدیریت زمان!

و از اونجایی که خعلی هم نمیتونم یهو پشت سر هم زیاد درس بخونم

مراحل درس خوندن پشت کنکور را به سه فاز تقسیم کردم! فاز یک~فاز دو~فاز سه =))

{اسم خاصی نداره!همین یک دو سه کافیه :)) }

فاز یک مرحله ای بود که من خودمو به درس خوندن عادت میدادم!مثلاً ساعت پایه 6 ساعت بود!و بقیش مازاد بود!ینی بیش از 6 ساعت اضافه کاری محسوب میشد!

این فاز تا چند روز پیش بود

فاز دو مرحله ی همین الانما!تو این فاز دارم انتقال میدم خودمو..ینی ساعت پایه 8 ساعت!ولی این هشت ساعت ممکنه کمی نوسان داشته باشه + تو این مرحله یه خورده استراحت دارم!ینی اگه خدا بخواد یه سفر میرم..و خودمو آماده میکنم واسه فاز سه!این مرحله از سه روز پیش شروع شد و تا 5 دی ادامه داره!

فاز سه که مرحله تثبیت!دیگه از 6 دی ماه 93 میخوام عین آدم درست و حسابی بشینم درس بخونم!عین بچه خرخونا :))

میدونم مرحله ایه که خیلی سختی توش میکشم

دعا کنید

+ یکی از مهمترین چیزایی که باس بگم اینه که دوران دبیرستان و پیش دانشگاهی (کنکور) با پشت کنکور یه فرق خییلی اساسی داره!اونم اینکه تو دورانی که آدم مدرسه میره،مدرسه هم نقش درس و دانش داره هم نقش استراحت

ینی همین که آدم با همکلاسیاش دوستاش هست

روزی چند ساعت بگو بخند داره خیلی تو روحیه تاثیر داره

ولی پشت کنکوری علاوه بر نق زدن های بعضیا ..باید خوده فرد دنبال یه تفریح درست حسابی باشه که روحیه اش خوب بشه و بتونه با روحیه به کار ادامه بده

* وقتی مدرسه ای بودیم میگفتیم که میشه راحت بشیم از این اراجیف!الان میگم کاش میشد تو هفته یکی دو ساعت مدرسه میرفتم :|

تعادل روحی من دارم؟؟ :))

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
✔ ASRz ✔

دل گرفتگی مزمن!

سلام

خیلی دلم گرفته!!

به هزار و یک دلیل!

یک دلیلش نتیجه های بد استقلاله..که خیلی حالمو گرفته{دوس ندارم کسی دراین باره اظهار نظر کنه لطفاً،بی تعارف}

هزار دلیلش هم ...

خودم عوض شدم

آدمای دور و برم عوض شدن

چقد مدرسه خوب بود..حداقل آدم سرش یه جا گرم بود

دلتنگ خیلی ها هستم

بدی های پشت کنکوری نداشتن تفریحات سالم خودبه خوده!

ینی باید بسازی نه منتظر باشی بوجود بیاد

که خب سخته

ولی واقعاً دلم گرفته

دلم واسه خیلی چیزا و آدما تنگ شده..

وَه که امسال کی تموم میشه من خلاص بشم..

فقط 3020 ××× دیگه..


++ قرآن اینجاهاست که خیلی تاثیرشو نشون میده

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
✔ ASRz ✔

من ِ مهندس !

از سری اتفاقات من ِ .... !

حالا منِ مهندس!

تو این برهه از زمان که هیشکی منو تحویل نمیگیره درست حسابی!من خودمو تحویل میگیرم درست حسابی!

دیشب کاری کردم کارستون!

لپ تاپ قدیمیه داداشم را درست کردم!لپ تاپی که نزدیک 10-12 تا مغازه خدمات کامپیوتری،فروش کامپیوتر و حتی تعمیرات نتونسته بودند درستش کنن!ینی میتونستند ولی درستش نمیکردند درواقع قطعه را عوض میکردند!

مشکل کارت گرافیکش بود!درایور کارت گرافیکش نصب نمیشد!اررورشم خیلی چرند بود!

خلاصه به کمک نت و نرم افزار و نبوغ بسیار خودم(^_^) یه کاری کردم که هرچند خودم هنوز کامل نفهمیدم چیکار کردم ولی همینقدر کافی بود که لپ تاپش را صحیح و سالم بهش تحویل بهم!

خود داداشم میگفت اصلاً دیگه امیدی به درست شدنش نداشتم و به فکر یه لپ تاپ یا تبلت نو بوده!

حالا جدا از تعارف و شوخی خدائیش از خودم خوشم اومد دیشب

حالا اسمشو میخواید بزارید اعتماد به سقف!خودتحویلگیری!یا ..

الان از معدود مواقعی که خیلی دوست دارم ازم تعریف بشه

{اونوختا که بچه بودم،دوران راهنمایی مخصوصاً اینقد بدم میومد از من تعریف میکردند!اصن آدم نمیدونست مثلاً چی بگه! خودم تو آکولاد را فهمیدم چی گفتم،شما را بعید میدونم فهمیده باشید!ببخشید}

خوشحالم که از کامپیوتر لپ تاپ تبلت موبایل تلویزیون ستاپ باکس { استغفرالله  ماهواره که نه اصلاً! :)) } سر در میارم!

به حدی که خیلیا منو معتمد خودشون تو خرید این وسایل بهمراه میبرند یا مشورت میگیرن!

ولی . . . . . . .

الان هیچ کدوم ازینا به کارم نمیاد

به قول مهندس بهشت: بچه برو درستو بخون!!

کاش من الان 23-24 سالم بود!این دوران 18 تا 23 سالگی را گذروندن یه جوریه برام!شاید چون خیلی بهش فک میکنم!

خیلی التماس دعا

مخصوصاً تو این ایام

اگه یادتون بود منم تو عزاداری هاتون یاد کنید

عزاداری هاتون قبول



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
✔ ASRz ✔

منِ جذّاب !

سلام

دیروز رفته بودیم جایی

آدمایی منو دیدند که مثلاً آخرین بار هفت هشت سال پیش منو دیده بودند!

یه جور خاصی منو نگاه میکردند حس جذابیت بهم دست داد :دی

{بی تعارف اصلاً جذابیت خاصی ندارم:|}

حالا این دسته از افراد را میگیم خب مثلاً بعد چند وقت منو دیدند خیلی نگاهم میکردند اشکال نداره

بقیه افرادی هم که اونجا بودند و منو نمیشناختند هم یه جوری منو نگاه میکردند

و این اصلاً حس تلقین نبود،مطمئنم

چون دو سه مورد دیدم که یه جوری نگاه میکردند و تا تو چشماشون خیره نمیشدم اونا همینطور نگاه میکردند

نمیدونم من زیاد جذاب شدم یا دیروز یه اشکالی تو من بوده که اینطور نگاهم میکردند ؟!

+ یکی از اون موارد آشناها دختر عموم بود که اصلاً تغییر نکرده بود!ینی انگار همون دختر عموی ده سال پیشم بود !عجیب بود برام!

++ ولادت امام هادی (ع) مبارک !

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
✔ ASRz ✔

من "عِلی" شدم!!

- مِهدی ؟

- آقا مِهدی ؟

+ مَهدی هستم!بله؟

- کُشتیمون تو!


این مکالمه من و دوستم هست سر بیشتر کلاس ها!!

هر وخ من بهش میگفتم مِهدی جواب نمیداد یا بی توجهی میکرد مگر اینکه حواس نباشه!!

تا اینکه چهارشنبه هفته پیش (10اردیبهشت) یه بار دیگه این بحث بینمون پیش اومد!!این دفعه من جدی گرفتم!

هر وقت بهش میگفت چرا اینقدر حساسی ؟میگفت چون "حضرت مَهدی (عج)" داریم ولی حضرت مِهدی (نعوذ بالله!) نداریم!

من بهش گفتم مگه تو حضرت مَهدی؟؟

اونم میگفت ولی من اسمم "مَهدی" ــه!

گفتم بیبین مهدی جون!مَهدی و مِهدی فرق نداره!میگفت نه خیلیم فرق داره!!

گفتم چه فرقی!؟

گفت: ببین مثلاً تو!خوبه بهت بگم "عِلی؟" :))

گفتم:این خیلی فرق داره!

گفت:نه دیگه!اگه اینجوره که تو (ینی من) میگی اسم امام اول "حضرت عَلی" هست!ولی تو را ؛هم میتونیم عَلی صدا کنیم هم عِلی !


خو خدائیش دیگه من جواب نداشتم بدم!!!

و این طوری شد که من شدم :" عـــِلی" :))


حالا شما کمک کنید تا من قانعش کنم!


* حالا دوروز دیگه یکی پیدا میشه میگه "عِلی که اینجور نوشته نمیشه!اینجوریه : "الی"!

** من کلاً زیاد سربه سر این آقا مهدی میزارم!امیدوارم ببخشه منو!



۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
✔ ASRz ✔