تکراری /
فقط چند لحظه کنارم بشین یه رؤیای کوتاه، تنها همین
ته آرزوهای من این شده ته آرزوهای ما رو ببین!
فقط چند لحظه کنارم بشین فقط چند لحظه به من گوش کن
هر احساسیو غیر من تو جهان واسه چند لحظه فراموش کن
برای همین چند لحظه، یه عمر همه سهم دنیامو از من بگیر
فقط این یه رؤیا رو با من همه آرزوهامو از من بگیر
برای همین چند لحظه، یه غم همه سهم دنیامو از من بگیر
فقط این یه رؤیا رو با من بساز همه آرزوهامو از من بگیر
نگاه کن فقط با نگاه کردنت منو تو چه رؤیایی انداختی!
به هر چی ندارم ازت راضیم تو این زندگی رو برام ساختی
به من فرصت همزبونی بده به من که یه عمره بهت باختم
واسه چند لحظه خرابش نکن بتی رو که یک عمر ازت ساختم
فقط چند لحظه به من فکر کن نگو لحظه چی رو عوض میکنه
همین چند لحظه برای یه عمر همه زندگیمو عوض میکنه
برای همین چند لحظه، یه عمر تو هر لحظه دنیامو از من بگیر
فقط این یه رؤیا رو با من بساز همه آرزوهامو از من بگیر
برای همین چند لحظه، یه عمر همه سهم دنیامو از من بگیر
فقط این یه رؤیا رو با من بساز همه آرزوهامو از من بگیر
تاوان
+ اینقدر حرفام رو هم مونده که نمیدونم از چی شروع کنم بنویسم
دوست دارم تو وبلاگم ثبت بشه
ولی نمیشه
خیلیه
هر چی هم میگذره از جزئیاتش کمتر تو ذهنم میمونه
نمیدونم چه کنم
سلام
خیلی وقته وبلاگ چک نکردم
کلاً انگیزه هام ضعیف شده :(
انگیزه خاصی ندارم
نه تو وبلاگ نویسی
نه ...
انگار یه نیرو محرک از من گرفته شده
خیلی خنثی دارم میشم
اتفاقا خیلی هم بهم بد نمیگذره
تیکه کلام این روزای من : خــعــــله خب ، باعــــش !
+ دندونم درد میکنه :(
* اللهم عجل لولیک الفرج
بین بچه ها (اعم از هم خوابگاهی و هم کلاسی و رفقای شیش)
معروف شدم به علی منیجر !
البته منظورشون agant (مدیر برنامه)
یه جورایی انگار مسئول اطلاعیه ها ، فرم ها ، بلیط ها ، برنامه کلاسی ، امتحانات و ... شدم
خداییش روابط عمومی ام بالاس !
فردا قراره برم یه کار دانشجویی داخل دانشگاه انجام بدم
ایشالا جور بشه
تواینستاگرام فعال تر شدم!
دیشب رفتیم تئاتر سرتیغ !
خداییش خیلی فاز داد
ولی بعدش خیلی جذاب تر بود
ینی نزدیک یک ساعت و ربع پیاده برگشتیم دانشگاه با 12 تا بچه ها
خییییییییییییییییلی خوش گذشت !
یه چند تا رفیق فاب پیدا کردم دانشگاه
یکی ، یکی و نصفه ! نصفه در حال انجامه!
به قول بچه های هم رشته ای : بوووووووووووووو
چقدر تو این مطلب چیز گفتم !:))
از همه جا
اینم از اثار هول هولی پست گذاشتن!همه چیو گفتم!
سلام
این چند روز خیلی معمولی (بجز شنبه 16 آذر) داره میگذره
یه چند تا مورد قابل ثبت هست:
یکی اینکه دو تا کارت دانشجویی برام صادر شده!(تو اینستاگرامم میتونید ببینید:لینکش تو منو وبلاگم هست)
دوم اینکه امتحانات میان ترم کم کم داره شروع میشه
ریاضی 30 آّبان
شیمی 4 آذر
فیزیک 7 آذر
ریاضی متاسفانه حذفی نیس :( ولی خب کلی چک و چونه زدیم فصل تابع را رضایت داد حذف کنه (آدرس ایمیلما دیروز دادم به استاد ببینم میشه یه کانال زد بهش :دی )
شیمی قراره یه تحقیق درباره سوخت هیدروژنی ارائه بدم،کسی میتونه کمکم کنه؟؟
زبان هم قرار شد 5 آذر برم درس 7 کتاب زبان انگلیسی عمومی پیام نور را ارائه بدم کامل اونم به زبان انگلیسی :))
+ امروز بیرجند هواش بارونیه .. خیلی دو نفره اس !
سلام
جدیداً صفحه ای در منو وبلاگ گذاشتم به اسم حرف های ناتمام (اسم قبلی وبلاگم)
متن های بسیار زیبا و عکس نوشته و منظره های دیدنی را اونجا میزارم
متن هایی که بیشترشون را از پیام های تلگرام هستند که برام میفرستند (دستشون درد نکنه)
دوس دارم یه پک اینجوری تو وبم داشته باشم احتمالاً هم نیازم میشه بعدا
هم خیلی قشنگه
و هم شاید یاد آوری خاطرات
سعی میکنم زود به زود آپدیت کنم ..
لینک : حرف های ناتمام
+ بیرجند امروز یَک بارونی زد ینی بارونی بوداااااااااااااااااا
جاتون خالی
هوا دو سه چهار نفره شده بود ^_^
++ راسی من چهارشنبه هفته پیش (29 مهر فک کنم) یه لپ تاپ acer e1-572G و یه گوشی galaxy J5 خریدم
* کلاً دوس دارم این چیزای معمولی را یه جا ثبت شده داشته باشم بعداً بیام باز بخونمشون
مثه وبلاگ قبلیم
السلام علیک یا اباالفضل العباس ..
گم می شوم در صدای زنجیرها، صدای سینه زنی ها، صدای هق هق بی وقفه اشک ها.
گم می شوم تا شاید تو پیدایم کنی. شاید دست های جدا افتاده تو دست هایم را بگیرند.
به هر طرف می دوم، تا در نگاه تو که به سمت در خیره مانده اند، آب شوم و به سمت خیمه ها بدوم! بدوم به سمت تشنگی بی وقفه کودکان؛ کودکانی که سال هاست منتظر آمدن تواند.
دنبال دست های تو
خیابان ها هم عزاداری می کنند. عطر تو را از کنار علقمه می شنوم. عطر تو در نفس عزاداران و اشک ها جاری است. صدای فرات را می توانم بشنوم؛ دارد دنبال تو می گردد؛ دنبال دست های دور از مشک تو؛ دست های در راه مانده ات. چه قدر نزدیک آسمان شده ایم!
-- عمو عباس / سید مجید بنی فاطمه .. دریافت